او با اشاره به این واقعیت که فلسفه رسانه، دانش نوپایی است و آنقدر ادبیات حول وحوش آن وجود ندارد که بتوان بدون ابهام از آن سخن گفت، اظهار داشت: نخست باید دید که با چه رویکرد فلسفیای میتوان به فلسفه رسانه نگریست؟ رویکرد من تحلیلی است؛ چرا که در فلسفه تحلیلی، فلسفه به همه شاخههای علوم متصل میشود. از اینرو، اگر بخواهیم در درون فلسفه تحلیلی به فلسفه رسانه وارد شویم، این فلسفه، یک نگاه دو لایهای به واقعیتهای رسانهای محسوب میشود؛ یعنی از یک سو، درگیر در تولید رسانهای هستیم و از دیگر سو، یک نوع زبانشناسی و دریافت قاعده و منطق عمل وجود دارد. در لایه اول با زمینی کردن فلسفه و در لایه دوم با درک استعاره، معناشناسی،تصویرشناسی، زیباییشناسی و « اخلاقرسانهای» مواجهیم.
او در ادامه با نگاه به کتاب تایلور در زمینه فلسفه رسانه، گفت: از نظر تایلور، فلسفه رسانه؛ یعنی ارتباط کامل و لذا خرد ارتباطی از شاخصههای فلسفه رسانهای به شمار میآید.
دکتر عاملی آنگاه با تقسیم ارتباطات به ارتباط ارباب - رعیتی، ارتباط فیلسوف - احمق، ارتباط شان - گل، ارتباط فیل - موش و ارتباط ماهی - صدف بیان داشت: ارتباط مورد نظر در رسانه از نظر تایلور، ارتباط ماهی- صدف است؛ یعنی ارتباطی تعاملی. این نوع ارتباط لازمه فهم متقابل است. از سوی دیگر، در رسانه ما درگیر تصویرها هستیم. از این منظر، فلسفه رسانه به تصویرشناسی نزدیک میشود که میتوان از آن به فلسفه زبان کودک تعبیر کرد.
بیتردید در اینجا تصویر، فقط نقاشی نیست. از نگاه هگلی، تصویر شناسی، دانش پیوسته کردن تصاویر پراکنده است. تصویرشناسی هدف نیست بلکه واسطه فهم و واقعیت است. در تصویر شناسی، شیدایی (Mania) نقش مهمی دارد.
دکتر عاملی، با تمایز میان مدرنیسم و پسامدرنیسم و اینکه در پسامدرنیسم فهم و تصویر متکثر است، ادامه داد: فلسفه رسانه، شکست معرفت کلی و مبهم را دنبال میکند. در واقع استفاده عامیانه از دلیل در عصر رسانه، اساس فلسفه رسانه را تشکیل میدهد. از اینرو، فلسفه رسانه، جریان معکوس نهادهای عقلانی، نظاممند و خالی از ارزش و عاری از نگاههای متعین است. به نظر تایلور اگر کسی میخواهد رسانه جدید را تحلیل کند، باید ماهیت آن را بشناسد.
به عبارتی باید دستی آلوده در رسانه داشت. در واقع فیلسوف رسانه کسی است که درگیری عملی با تولیدات رسانه داشته باشد و از سویی باید در نگاه وی خیرگی وجود داشته باشد. در غیر این صورت، فهمهای کلیشهای مسلط میشوند.
فیلسوف رسانه بودن مستلزم جدی گرفتن زندگی است. بنابراین، در فهم فضای رسانهای خود را باید جای دیگری ببینی. وی در پایان با اشاره به اینکه سنت فیلسوفانه با عمق سر و کار دارد، ولی فیلسوف رسانه با عرصههای سطحی و رویی زندگی درگیر است، یادآور شد: این توجه به ظاهر، ساده اندیشی نیست، بلکه سادهسازی علم و دانش است. از اینرو، فیلسوف رسانه، فهم ارتباطی را بر فهم تحلیلی ترجیح میدهد و در نهایت، اینکه؛ فلسفه رسانه یعنی فلسفه بچهها؛ زیرا بچهها قویترین درک موجودیت یک چیز را دارند.
از اینرو، بچه شدن به معنای ارتقای قدرت فهم ارتباطی است. از سویی دیگر، فلسفی کردن یک امر برای بچه؛ یعنی مطلب را به گونهای بیان کردن تا توجه بچه به آن جلب شود و بتدریج در کانال امر فلسفی قرار گیرد. در مجموع فلسفه رسانه، فلسفه رهیدن از موانع فهم و موانع ارتباطی است و فیلسوف رسانه، درصدد ارتباط کامل با واقعیت است